به گزارش مشرق، دور هفتم مذاکرات وین پس از پنج ماه و ۹ روز وقفه بالاخره بعد از ظهر امروز دوشنبه ۸ آذر، آغاز شد؛ وقفهای که دلیل اصلی آن انتقال قدرت در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران بود اما واشنگتن و شرکای اروپایی نفع خود را در آن دیدند که عمدی جلوه اش دهند.
این طور شد که در ترازوی محاسبه آمریکا، این «وقفه پنج ماهه» هم سنگ «خروج یک جانبه واشنگتن از برجام» تلقی شد تا وزن بدهی آمریکا پایین بیاید و این ادعا که میگوید «این بار ما مشتاق هستیم اما ایران پا پیش نمی گذارد»؛ خریدار پیدا کند.
خط اصلی آمریکا و تروئیکای اروپایی که ذیل عنوان «شراکت فراآتلانتیکی» در دوره پساترامپ متحد شده اند؛ در مذاکرات پیش رو که میان ایران و ۱+۴ برگزار میشود، همین خواهد بود: اینکه طرف ایرانی مطالبات غیر معقولی دارد؛ به پیشنهادهای (به اصطلاح) سخاوتمندانه پاسخ منفی میدهد و به اندازه آمریکا برای اجرای برجام مشتاق نیست.
مطالبات ایران با توجه به تجربههای قبلی این کشور و ادعاهای دولت فعلی آمریکا مطرح میشود. این تجربه که واشنگتن یک بار از توافقی که مُهر جامعه بین الملل را داشت؛ خارج شد پس عقل و عرف حکم میکند که این بار ایران «تضمین» بخواهد. از سوی دیگر، مگر نه اینکه بایدن دموکرات خود را متمایز از ترامپ جمهوریخواه می بیند و همه خطاهای گذشته را به او نسبت میدهد؛ پس چه چیز او را از «برچیدن» تحریمهای وضع شده از سوی سَلَف خطا کارش باز میدارد؟
پاسخ دولت واشنگتن به این سوال قطعاً «قوانین داخلی آمریکا» و قدرت بازدارندگی «مجلس سنا» است که در سال ۲۰۱۵ نیز برجام را در قالب «معاهده» نپذیرفت که اگر چنین کرده بود طلسم بدعهدی ترامپ باطل میشد.
توافق موقت؛ جذاب اما جعلی
اما بایدن که تا این حد از قدرت سنا بیم دارد؛ چرا قرار است آن طور که «فرانس پرس» یا «پولیتیکو» روایت میکنند؛ با پیشنهاد یک «توافق موقت» تیم واشنگتن را میهمان ناخوانده مذاکرات وین کند؟ چنین پیشنهادی از سوی جمهوریخواهان دوآتشه سنا و حتی دموکراتهای تندرویی چون «باب منندز» رئیس کمیته روابط خارجی این نهاد میتواند به منزله کوتاه آمدن در مقابل تهران تلقی شود و به انتقادهای داخلی از کاخ سفید دامن بزند.
خط اصلی آمریکا و تروئیکای اروپایی در دور هفتم، تغییر جای متهم و شاکی با هدف حصول اجماع نظر علیه ایران است
طرح این پیشنهاد بیشتر از آن جهت است که آمریکا میداند ایران به آن روی خوش نشان نخواهد داد چرا که تهران قرار نیست به حداقلها رضایت بدهد. از سویی، این پیشنهاد چندان هم سخاوتمندانه نیست و ظاهراً رفع حداقلی محدودیتها را به ازای توقف حساسترین بخشهای فعالیت هستهای ایران، مطالبه میکند. مثلاً ایران در مقابل توقف غنی سازی ۶۰ درصدی از افزایش فروش نفت برخوردار خواهد شد!
در واقع، این توافق موقت راه میانبری است تا آمریکا برای گریز به موضوعات غیر مرتبط همچون برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران، زمان بخرد. اما چرا با وجود نارضایتی جمهموریخواهان آمریکا از یک سو و بی میلی ایران از سوی دیگر، حرف ارائه چنین پیشنهادی سر زبانها افتاده است؟
جواب واضح است؛ چون آمریکا در ادامه خط بدهکار کردن و غیر مشتاق نشان دادن ایران، به دنبال «تظاهر حداکثری» است. تظاهر به چه؟ به اینکه من همه تلاشم را کردم و ایران راضی نشد. که چه بشود؟ برای اینکه به طرفین برجام بگوید سو نیت از طرف ایران است.
بله، بایدن به دنبال معکوس کردن روایت واقعی «خروج یک جانبه آمریکا از برجام» به روایت جعلی «عدم اشتیاق ایران برای اجرای توافق اولیه است» تا به این ترتیب، جای شاکی و متهم را عوض کند و برای تشدید فشارها علیه تهران به اجماع نظر برسد.
در این مسیر، اروپاییها تا حد زیادی با او همراه هستند. اما سوال این است که آیا میتواند چین و روسیه را راضی کند؟
بازی با گزینهها یا وقت کُشی در دور باطل؟
تقریباً از ماه اکتبر به این سو، عبارت «همه گزینهها روی میز است» وارد ادبیات واشنگتن در تقابل جویی با تهران شد فراموش نکنیم که در حال حاضر، شرایط با ۲۰۱۵ متفاوت است و رابطه آمریکا به ویژه با چین بسیار پر تنش. هیئت نمایندگی چین در وین، روز جمعه، از مواضع دوگانه آمریکا انتقاد کرد و گفت «چرا آمریکا و انگلیس میگویند ایران نمیتواند اورانیوم غنی شده بالای ۳.۷ درصد تولید کند، در حالی که از سوی دیگر آشکارا و مستقیم چند تن اورانیوم با غنای بالای ۹۰ درصد را به استرالیا منتقل میکنند». با چنین استدلالی، بایدن برای قانع کردن پکن به همکاری با مواضع ضدایرانی خود، فاصله زیادی دارد.
اما اگر آمریکا نتواند برای بازگشت به برجام با ایران به تفاهم برسد و از سویی، از همراهی چین و روسیه هم محروم بماند؛ به چه ترفندهایی روی خواهد آورد؟
تقریباً از ماه اکتبر به این سو، با ادعای «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا، عبارت «همه گزینهها روی میز است» وارد ادبیات واشنگتن در تقابل جویی با تهران شد. اشتباه نکنید؛ اصلاً گزینه نظامی در بین نیست. نهایت آنکه فعلاً به برجام برنمی گردند اما این بین به اقداماتی ناخوشایند متوسل میشوند.
مثلاً «رابرت مالی» نماینده آمریکا در امور ایران، روز شنبه به رادیو «ان پی آر» گفته بود: چنانچه ما به توافق برنگردیم و اگر ایران آماده نباشد، آنها (اسرائیل) از ما خواسته اند که همکاری نزدیکی با یکدیگر داشته باشیم که البته این مسئله خواسته ما نیز هست.
بله، اقدام تلافی جویانه آمریکا میتواند تا حدی منطبق با الگوی پیشنهادی از سوی "دنیس راس" مشاور سابق سیاست خارجی واشنگتن، شامل چراغ سبز نشان دادن به رژیم صهیونیستی برای انجام اقدامات خرابکارانه، اعمال تحریمهای اقتصادی بیشتر برای تنگ کردن وضعیت معیشتی و حتی تحریک به ناآرامی در داخل ایران باشد- ابزارهایی کهنه که ایران به کلنجار رفتن با آنها خو گرفته است.
از سویی، آمریکا همزمان با بازی با اهرم فشار، راه باریک دیپلماسی را باز نگه میدارد چرا که میداند تنها راه برون رفت از این دور باطل همین است. اگر قرار به باور رجزخوانیها بود؛ موضع سرسختانه ایران درقبال مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی میتوانست به صدور قطعنامه علیه ایران در شورای حکام منجر شود که نشد. این یعنی آمریکا در بن بست است.